قدیمی 30-08-2010, 05:58 PM   #1
3dman
(کاربر باتجربه)
 
تاریخ عضویت: May 2010
نوشته ها: 113
Icon43 مصاحبه با بهرام عظیمی

كاريكاتوريست‌ها عادتشان است كه توي ذوق خيلي‌ها بزنند كه در قاموس امروز به اين قضيه «نوعي هيجان» گفته مي‌شود … اما اگر توي ذوقشان بخورد و بدجوري هم بخورد، چطوري مي‌شود؟! از بهرام عظيمي پرسيدم و دست از دلش برداشت كه بله، 10،12 سال پيش با همسرم جلوي يك بوتيك در ميدان وليعصر ايستاده بوديم، توي بوتيك پر بود از لباسهايي به رنگ نارنجي، به همسرم گفتم، اينجا خوراك توست، پر از اون رنگيه كه تو دوست داري يك دفعه همسرم برگشت و به من گفت: من؟ من كه از رنگ نارنجي متنفرم، خلاصه بدجوري حالم گرفته شد، از اون موقع تا حالا خانومم گير داده كه اسم اون كسي رو كه از رنگ نارنجي خوشش مي‌اومد بايد بهم بگي! كلا توي ذوقم زياد خورده.



اگر آدمها عين كاريكاتورشان بودند؟
كسي عاشق كسي نمي‌شد، ازدواجي پيش نمي‌آمد و زاد و ولدي صورت نمي‌گرفت.
براي اغراق كاريكاتورانه! كدام بخش چهره‌تان خيلي استعداد دارد (بجز ريش طويلتان البته)؟
بيني عقابي‌ام، ابروي كم‌پشتم، چشمان زاغ گود رفته‌ام و انواع چين و چروك‌هاي صورتم.
به نظر خودتان، خط خطي‌هاي كودكي‌هاي شما (اگر در زمانه «پل كله» بوديد) مورد توجه آن هنرمند بزرگ قرار مي‌گرفت؟
هرگز، در حال حاضر هم خط خطي‌هايم كمتر مورد توجه اهل هنر قرار مي‌گيرد.
خط و نشان كشيدن براي همكلاسي‌ها؟
زياد كشيده‌ام.
يا حتي همين روزها براي دوستان؟
نه، ديگر احتياجي به خط و نشان كشيدن ندارم.
بجز كاريكاتور در چه چيزهايي دست مي‌بريد؟
در حساب بانكي همسرم، در گوش و هر سه چهار سال يواشكي با عرض پوزش در بيني‌ام!
كاريكاتور و تحريف؟
كاريكاتور به نوعي تحريف تصويري است.
از برادري كاريكاتور با حقيقت بگوييد.
كاريكاتور، هم دروغگوست هم راستگو.
شباهت كاريكاتور با بهتان و تهمت.
يك كاريكاتور خوب هيچ گاه آلوده به بهتان نمي‌شود.ولي به سادگي مي‌شود به يك كاريكاتوريست خوب بهتان زد.
كاريكاتور كشيدن از سياستمدار يا هنرمند يا هر بنده خداي آيا نوعي غيبت محسوب نمي‌شود؟
وقتي آنقدر مهم شدي كه سوژه يك كاريكاتوريست قرار گرفتي، اجازه داده‌اي كه رسما مورد غيبت قرار بگيري.
چرا سياستمدارها خيلي مستعد كاريكاتور شدن هستند؟
با اين روش، شوخي شوخي مي‌شود اشتباهاتشان را به آ‌نها گوشزد كرد.
خدا كاريكاتور را براي سياستمدارها آفريد يا سياستمدارها را براي كاريكاتور شدن؟
خد ا كاريكاتور را براي افرادي آفريده كه استحقاقش را داشته باشند و مستحق‌ترين افراد جامعه،‌سياستمدارها هستند.
اگر در ابعاد زندگي‌تان به اندازه روي صفحه سفيد كاغذ (هنگام كشيدن كاريكاتورها) اغراق مي‌كرديد؟
آن وقت ظاهرا آدم خوشبت ‌تري بودم.
تا حالا كسي به ريش‌تان خنديده است؟
تا دلتان بخواهد، بيشتر از همه مردان مس شش تيغه كراواتي به من مي‌خندند. بعضي وقتها با فحش‌هاي متداول جامعه نيز همراه است.
اشاره به آن حكايت مشهور مولوي شده كه ريشتان را بجنبانيد و گره از كار كسي باز شود؟
اين روزا با جنباندن جيب مي‌توان گره از كار كسي گشود.
اگر سياستمدار بوديد و كاريكاتور «ريش‌»تان را مي‌كشيدند وتا 6 صفحه مي‌نوشتند ادامه در صفحه بعد؟
من ترجيح مي‌دهم يك «سياستمدار شش تيغه باشم تا تصويرم به صفحات بعد نكشد.
يا اگه پاي كاريكاتور «ريش‌»تان مي‌نوشتند همچنان ادامه دارد؟
ترجيح مي‌دهم بنويسند: اين قصه سر دراز دارد.
دوست نداريد كاريكاتور اين يكي را بكشيد؟
پدر و مادرم.
كسي تا به حال به كاريكاتورهايتان جلوي روي‌تان توپيده است؟
يادم نمي‌آيد. جلوي روي آدم معمولا تعريف مي‌كنند.
فرق شما با ناجي‌العلي (يعني يك انقلابي يا عنصر نامطلوب و خطرناك البته به تعريف ظالمان)؟
ايمانم از آن خدابيامرز خيلي خيلي كمتر است، ولي طراحي‌ام قوي‌تر.
كاريكاتور و جوك با هم پسرخاله‌اند يا دختر عمو، پسرعمو؟!
جفتشان مرد هستند دو تا رفق صميمي بي پول و پله.
اگر كاريكاتورهايتان خواستگار نداشتند؟
مي‌رفتم سراغ مسافركشي.
اگر تلويزيون كارهايتان براي نيروي انتظامي را پخش نمي‌كرد؟
آن وقت همسرم جلوي فاميلش پز نمي‌داد و مادرم هم كمتر قربان صدقه‌ام مي‌رفت.
اگر ضمن ممنوع‌‌ها پخش شدن، ممنوع‌القلم و ممنوع‌الكشيدن هم مي‌شديد؟
هميشه مسافركشي چاره كار است.
شده كه به خودتان حال بدهيد؟ چه طوري؟
آره، خيلي وقتها عكسم را مي‌آورم توي فتوشاپ يا برنامه‌هاي ديگر کامپيوتري. خوشگلش مي‌كنم، دماغم را كوچك مي‌كنم، چين و چروك ها را مي‌گيريم و …
چه جوري از خوتان تشكر مي‌كنيد؟
از خدا براي اين نيمچه هنري كه بهم داده هزاران بار تشكر كرده‌ام، بعضي وقتها به او براي خلقت چنين بشري تبريك مي‌گويم.
درآمدتان از كارتون‌هاي آموزشي انتظامي (داود خطر، سيا و دوستانش)؟
الان كه ديگر نيروي انتظامي‌ها را انجام نمي‌دهم، ولي آن زمان كه انجام مي‌دادم، درآمدم يك صدم آن چيزي بود كه مردم فكر مي‌كردند.
خط شما با چه چيزي موازي است؟
خدا كند با صداقت.
و... با چه كسي؟
با آدمهايي صادق.
آيا شده يك سياستمدار با ديدن كاريكاتورش متحول شود؟
تحول به سوي خوب شدن؟ گمان نكنم.
اگر خداي نخواسته خط‌ها با شما همكاري نكنند؟
تا حالا كه همكاري كرده‌اند.
اگر دست به يكي كنند و آنها شما را خط خطي كنند؟
عمرا.
اگر خط‌ها شما را خط بزنند و …؟
پرسش خيلي فلسفي‌اي است. قدرت جوابگويي ندارم.
آيا دو تا خط متقاطع با هم محبتي هم دارند؟
نقطه تقاطع آنها شايد همان محبت است.
آيا مي‌شود يك پاره‌خط ساده بي‌فضا روي، دنيا تاثيري بگذارد؟
بعضي وقتها دنيا براي اين كه دنيا شود، ممكن است يك پاره‌خط كم داشته باشد.
آيا تا حالا تابلو شديد؟
تا دلتان بخواهد.
از جمله شباهت‌هاي شما و سيا؟
جفتمان مردم را مي‌خندانيم.
اگر وقتي كه گرم كار هستيد ناگهان برق برود:
به بابابرقي فحش مي‌دهم!
طراحي يا كاريكاتور كشيدن هنگام رانندگي.
اگر كمربند را ببنديد و موقع پيچيدن راهنما بزنيد، اشكالي ندارد.
سابقه جريمه به خاطر نبستن كمربند ايمني؟
براي نداشتن كمربند جريمه شدم، ولي براي نبستن، چون نداشتم، هرگز.
سوءسابقه انداختن توي پياده‌رو، با موتور، ويراژ دادن و غيره؟
با موتور نه، ولي بين سال‌هاي 63 تا 65 با ماشين زياد توي پياده‌رو رفتم.
تا حالا قبض جريمه (به هر علت) پرداخت كرديد؟
نهايتش در اين 20 سال كه گواهينامه گرفته‌ام، 20، 25 تا.
شما كاريكاتوريست متولد شديد يا بعدا كاريكاتوريست بودن از شما متولد شد؟
با توجه به بيني‌ام، كاريكاتور متولد شدم.
نظرتان راجع به عادتهاي نسنجيده بعضي كاريكاتوريست‌ها؟
نظرم مثبت است.
از عادت عجيب و غريب خودتان؟
صحبت با صداي بلند، به شوخي گرفتن خيلي از مسائل مهم زندگي! دست و پا گم نكردن جلوي آدمهاي خيلي معروف و مهم مملكت.
هنگام نوشيدن يا خوردن يا قدم زدن در طبيعت چطور؟
در كل چون ظاهر عجيبي دارم (به گفته انسان‌هاي زيادي) تمام كارهايم عجيب و غيرمعقول جلوه مي‌كند.
اگر قلم‌تان را توي ليوان آب بگذاريد، گل مي‌دهد؟
نه، ولي همسرم همان ليوان را توي سرم مي‌زند، اون وقت روي سرم يك گل سبز مي‌شود.
درباره قيافه‌ات چي فكر مي‌كنيد؟
زماني ازش خيلي بدم مي‌آمد، ولي حالا برايم قابل تحمل شده، يه نمه تپل شوم حله!
اگر دست خودتان بود، چه قيافه‌اي را براي خودتان انتخاب مي‌كرديد؟
محمدرضا گلزار يا بروس‌لي.
اگر خط‌ها از همان آغاز برايتان ناز مي‌كردند و اصلا كاريكاتوريست نمي‌شديد؟
آن وقت شما هم با من مصاحبه نمي‌كرديد و بي‌‌پول مي‌شديد. من هم مي‌رفتم سراغ همان مسافركشي.
از غولهاي كاريكاتوريست (جهاني)؟
كينو، كروگر.
پس از شما گنده‌تر هم هست؟
از خود آن دو تا هم كه اسم بردم، گنده‌تر وجود دارد.
ريش و سبيل كدامشان به شما رفته (منظور شباهته) ببخشيد پرسش را برعكس بخوانيد و پاسخ بدهيد؟
الگوي من براي قيافه، دكتر حشمت (سريال ميرزا كوچك خان) است.
از تابلوهاي راهنمايي و رانندگي خوشتان مي‌آيد؟
آره، با ديدن‌شان احساس نظم و امنيت مي‌كنم.
از نظرگيرترين كاريكاتورها در چشم شما؟
در زندگيم كاريكاتورهاي زيبا و غافلگيركننده زيادي ديده‌ام. كارهاي كينو معمولا فوق‌العاده است.
خيلي به شما الهام داد؟
خود موضوع‌ها نه، ولي از زاويه ديد فوق‌العاده آن كاريكاتورها درسهاي زيادي گرفته‌ام.
يك ضرب‌المثل كاريكاتوري؟
آب كه سربالا بره، قورباغه ابوعطا مي‌خونه.
خوابي كه درباره يك كاريكاتور ديديد و بعد تصويرش كرديد؟
بله، چند بار تا حالا خوابهايم را به تصوير كشيده‌ام، ولي موضوعش خيلي كاريكاتوري نبوده است.
حس‌تان از اصطلاح «بدون شرح»؟
يعنی همين كه هست مي‌خواي، بخواه نمي‌خواي نخواه! مي‌خواي بفهم، مي‌خواي نفهم.
اين روزها و حالا چي واقعا بدون شرحه؟
سوال خيلي فلسفي است. نمي‌دانم چي بايد بگويم.
اگر قرار مي‌شد در ركوردهاي گنيس از شما يادي شود به نظر خودتان آن چه مي‌توانست باشد؟
كارگردان پربيننده‌ترين انيميشن ايران (البته تا به حال)
اگر همه خط‌ها بشوند ميله و شا را دوره كنند يعني زنداني كنند؟
از يك پاره‌خط به عنوان تيغه اره استفاده مي‌كنم و خلاص.
اگر جغرافياي روح شما را بخواهيم ترسيم كنيم چه شكلي مي‌شود؟
شبيه نقشه ايتاليا (چكمه).
راستي روحتان را تا حالا به كسي يا چيزي قرض داده‌ايد؟
موقعي كه براي كسي دعا مي‌كنم، روحم را مي‌فرستم به كمكش.
هيچ گاه تصويري از خودتان داشته‌ايد كه بعدها به تجربه معلوم شود هزارها كيلومتر با منش اصلي شما (تومني دو هزار) توفير داشته است؟
بله، دوران جواني‌ام قابل مقايسه با الان نيست. خدا منو ببخشد.
اگر خط‌ها خوابتان را درهم و برهم كنند؟
زياد پيش آمده است، بخصوص كه هنگام خلق يك كاريكاتور، خط‌ها بهم جواب نمي‌دهند. شبها كابوس‌هاي خط‌خطي مي‌بينم.
اگر خط‌ها آشوب كنند و نظام همه كارهايتان را به هم بريزند؟
آن وقت، با پاك كن، پاكشان مي‌كنم.
اگر خط‌ها از دست شما خسته شوند، چه جوري خستگي‌شان را درمي‌كنيد؟
با آن‌ها يك عالمه مربع مي‌كشم تا بتوانند راحت استراحت كنند.
ناز كارهايتان را جوري مي‌كشيد تا به اوج خودشان برسند؟
قربون صدقه‌شان مي‌روم. براشون دعا مي‌كنم.
زيباترين و كامل‌ترين كارتان؟
يك كار خيلي ساده بود با موضوع آتش‌بس. يك قوطي كبريت كشيدم كه چوب كبريت‌هايش گوگرد نداشت و رويش نوشته بود «آتش بس» اين كار در چند جشنواره ملي و بين‌المللي مقام اول را كسب كرد.
ممكنه كه خط‌ها شما را كابوس خودشان تصور كنند؟
رنگها ممكن است، ولي خط‌ها نه.
اين امكان يا تصور كه شما آرامش خط‌ها را به هم مي‌زنيد؟
موقعي كه آن طرحي را كه مي‌خواهم بكشم و نمي‌توانم، مي‌شود گفت آرامش آنها را بهم مي‌زنم، چون بي‌هدف، آنها را اين ور و آن ور مي‌برم.
دوست بزرگوار و عزيزم محسن نوري نجفي در چنين مصاحبه‌اي مي‌گفت: من خط‌ها را شخم مي‌زنم:
استاد نوري نجفي، هم شخم مي‌زد هم درو مي‌كرد.
شما در اين شخم چه بذري مي‌پاشي، چي مي‌كاريد؟
خنده.
كاريكاتور يك آدم خجالتي، لزوما خجالتي از آب درمي‌آيد؟
بستگي به كاريكاتوريستش دارد.
اگر هنگام كشيدن طراحي عصباني شويد، كاغذ را پاره مي‌كنيد يا قلم را دور مي‌اندازيد يا …؟
اگر از خود طرح عصباني شوم و خوب از كار درنيايد، گوشه كاغذش را پاره مي‌كنم تا دوباره به كشيدن ادامه بدهم و كار جديدي را شروع كنم.
اگر كاريكاتورهايتان در يك كودتاي حساب شده، خودشان را به اسم يكي ديگه جا بزنند و از زير بار امضاي شما شانه خالي كنند؟
بهترين و بدترين كارهايم را امضا مي‌كنم. همچين اتفاقي پيش نمي‌آيد.
چه وقت نفس راحت مي‌كشيد؟
هر وقت كه نمازم را پس از اذان مي‌خوانم.
واي به حال كسي كه با شما چپ بيفتد. چه كارش مي‌كنيد؟
اگر تو خيابان باشد، فحشش مي‌دهم. اگر همكارم باشد، زيرآبش را مي‌زنم. اگر آدم مهمي باشد و زورم بهش نرسد، واگذارش مي‌كنم به خدا. ولي هر كس باشد. قيافه‌اش را براي خلق يك كاريكاتور توي ذهنم حك مي‌كنم.
دست بردن در شكل افراد به شما چه چيزي را يادآوري مي‌كند؟
اين كه به سادگي ديگران هم مي‌توانند در شكل من دست ببرند.
به رودربايستي افتادن براي كشيدن كاريكاتور كسي؟
خيلي اتفاق افتاده است. معمولا هم خوب نتوانسته‌ام بكشم.
اين همه به‌به و چه‌چه به شما انرژي مي‌دهد يا انرژيتان را مي‌گيرد؟
خيلي وقتها شرمنده‌ام مي‌كنند. نمي‌دانم در جواب چه بايد بگويم.
كدام لبخند را نتوانستيد هيچ‌گاه ترسيم كنيد؟
لبخند آدم‌هاي به ظاهر مومن را.
كاريكاتور بي‌تربيت؟
یکی دو بار یا شاید هم بیشتر کشیدم.
كاريكاتوریست بي‌تربيت؟
چند بار ديدم و خيلي وقتها هم ديده شدم.
در غاري كه مثلا 25هزار سال پيش شما و نوه‌هايتان مي‌زيستيد چه طرحي مي‌زديد؟ به عنوان معلم نقاشي‌شان چه مي‌كشيديد؟
يك سري آدم پشمالو كه به دنبال تيغ ژيلت مي‌گردند.
اگر مداد جادو (همان كارتون كودكي‌ها) مال شما بود، چه تغييري در شخصيت‌تان رخ مي‌داد؟ وقتتان كمتر مي‌شد يا بيشتر كش مي‌آمد؟
آدم با انصافي مي‌شدم، مشكلات همه را برطرف مي‌كردم.
آيا تا حالا تغيير قيافه داده‌ايد؟ اگر مجبور شويد چه؟
زماي كه رفتم خدمت و ريش‌ و موهايم را كوتاه كردم، كلا يك آدم ديگه شدم. اخلاقم هم عوض شد.
روزي كه كاريكاتور در جهان نباشد/ در روزنامه‌هاي جهان نباشد:
گمان نكنم اتفاق خاصي بيفتد. اگر ضرورت داشته باشد امكان ندارد كه نباشد.
درباره فقر روزنامه‌هاي ما، فقر كاريكاتور روزنامه‌هاي ما؟
هر دو تا كمي ترسو هستند. هر دو به خاطر بقايشان بايد ترسو باشند.
يك وظيفه مهم كاريكاتوريست‌ها:
اول سير كردن شكم خود و خانواده‌شان. دوم جلب كردن توجه مردم نسبت به افكارشان.
از اساسي‌ترين اولويت‌هاي حرفه‌اي:
ذهن قوي – طراحي خوب و انصاف.
در ايران ما لشكركشي كاريكاتورها عليه سياستمدارها بالاخره به كجا انجاميده (تا اين تاريخ)؟
به پيروزي سياستمدارها. اگر كاريكاتور يا كاريكاتوريست‌ها بخوانند پيروز شوند آنها هم بايد سياستمدار بشوند.
اگر به جاي گنجشكگ اشي‌مشي، شما در حوض نقاشي مي‌افتاديد؟
توي حوض پر از مو مي‌شد.
دوست داشتيد كاريكاتورتان را چه كسي مي‌كشيد؟
يك آدم خلي مهم، مثلا رئيس جمهور.
درباره قدرت كاريكاتور؟
اگر ميدان داشته باشد، خيلي پرقدرت است.
شباهت يك كاريكاتور و سلطان؟
روزنامه مي‌تواند سلطان باشد، كاريكاتور بيشتر به وزرا مي‌ماند.
سلطنت سياستمدارها با سلطنت كاريكاتوريست‌ها چقدر شباهت يا منافات دارد؟
هيچ شباهت يا منافاتي ندارد.
كاريكاتوريست و ريسك‌پذيري:
كارياتوریست مطبوعاتي بايد ريسك كند، در غير اين صورت يك تصويرگر مطبوعاتي است.
چه جور/كدام كاريكاتوريست را اصلا قبول نداريد؟
كاريكاتوريست‌هاي كم‌تجربه و پرادعا.
از انيميشن‌هاي مورد علاقه؟
سوپرمن، شركت هيولاها، ماداگاسكار، باورنكردني‌ها، داستان اسباب‌بازي و …
از كاريكاتورهاي سعادتمند و آخر عاقبت به خبر؟
زياد سراغ دارم.
سعادت يك هنرمند كارتونيست به چيست؟
روزنامه سردبير نداشته باشد.
كاريكاتور مرگ چه جوري از آب درمي‌آيد؟
نظر خاصي ندارم (زياد كشيده شده).
آيا زندگي ما نوعي كاريكاتور است؟
دخل و خرج مردم كاريكاتور است.
به قيافه‌هاي مردم دقت مي‌كنيد؟
خيلي زياد، البته خانم‌ها را كه مي‌بينم، سرم را مي‌اندازم پايين!
اين قضيه آيا باعث سوءتفاهم نيز شده، بخصوص درباره اناث محترم؟
به يكي‌شان كه خيلي بيش از حد نگاه كردم مجبور شدم باهاش ازدواج كنم.
ذهن‌تان چه وقت كپ مي‌كنه، هنگ مي‌كنه و ديگر نمي‌توانيد؟
موقعي كه عصبي هستم يا موقعي كه بچه‌هايم خانه را به هم ريخته‌اند.
شده يك كاريكاتور صدايتان كنند؟
شده، ولي خانم‌هاي كاريكاتوريست زياد صدايم كرده‌اند.
... يا «سيا» مخفف (سيامك مشهور)؟
بله، زياد پيش آمده، بخصوص موقعي كه در جاهاي شلوغ هستم. بعضي‌ها منو سيا يا داودخطر صدا مي‌كنند.
ضعف يك كاريكاتوريست چيست؟
در خطوط ضعيف و بي‌حال.
آن چه وقتي است كه خطوط، جشن مي‌گيرند؟
وقعي كه از پس بيان يك موضوع برآيند.
دوست داشتيد، اما جرات نكرديد كاريكاتورش را بكشيد؟
خيلي وقتها توانايي‌اش را نداشته‌ام. هميشه جراتش را داشته‌ام.
ساختن يك كارتون كار درست و قوي و خلاقه و تاثيرگذار كه واقعا يك اتفاق در اين عرصه باشد (چه چيزهايي مي‌خواهد):
يك مديريت خوب، يه سري همكار با استعداد و چندرغاز پول!
يك پيشنهاد به كساني كه استعدادش را دارند، ولي هنوز خام‌اند، پخته و سوخته نشده‌اند و در آغاز راهند؟
بايد غير از استعداد يا صبر داشته باشند يا پول يا پارتي.
اگر خواب از سرتان بپرد، چكار مي‌كنيد؟
كم پيش آمده، چون كار زياد مي‌كنم و معمولا سردرد دارم و هميشه براي خوابيدن آماده‌ام.
چه چيزي ذهن و زندگي‌تان را تا حالا مختل كرده (بخصوص اين روزها)؟
تضاد بين سطح زندگي مردم و بريز و بپاش‌هايي كه توي اين مملكت مي‌شود.
يكي از كاريكاتوريست‌هايي كه خيلي دلش خوش است اسمش را (من نمي‌گويم فقط شمل خصوصيتش را بگوييد)؟
كاريكاتوريست دلخوشي زياد داريم.
اگر خط‌هاي شما را هاشور بزنند؟
خدا نكند.
اگر پاك‌كن شما مخصوصا اعتصاب كند؟
با ته خودكار پاك مي‌كنم يا با تيغ خط‌ها را مي‌تراشم و محو مي‌كنم.
اگر قلم پشت قلم بكشند و...؟
باز هم يك قلم ديگر بر مي‌دارم.
اگر كار پيش نرود؟
پيش مي‌برمش. دعا مي‌كنم. نشد، بيشتر دعا مي‌كنم.
اگر اراده كنيد؟
همه چيز رديف مي‌شود.
كاريكاتورتان واقعيت شماست يا عكس‌تان؟
واقعيت ظاهري من است.
اگر كاريكاتورهايتان جان مي‌گرفتند و راه مي‌افتادن توي خيابان‌ها؟
مگر داود خطر و سيا و آنهاي ديگر توي خيابون‌ها راه نيافتاده‌اند؟
يا اگر همه كاريكاتورها تظاهرات مي‌كردند، چه شعاري مي‌دادند:
شعارهايي بر ضد سردبيرها.
معناي دقيقه 90 براي شما؟
يعني تلاش تا آخرين لحظه نه اين كه تلاش در لحظه آخر.
شده كسي دكور صورتتان را عوض كند (در عالم واقعي چطور)؟
بله، يك بار با كله به بيني‌ام زدند و شكاندند. چند سال بعد در يك دعواي ديگر با چوب توي صورتم زدند (گل بودم و به چمن نيز آراسته شدم!)
اين هم دكور ديگران را عوض مي‌كنيد چه اتفاقي/ چه احساسي روي مي‌دهد؟
من زياد با دكور ديگران كار ندارم. كارهاي من بيشتر موضوعي است.
(سوال در سوال) خط‌هاي چهره‌تان را چقدر مي‌شناسيد/چند تاش را شمرديد/آيا اين خطوط معناي خاصي براي اين روزهاي شما دارند؟
احساس مي‌‌كنم هر روز تعدادشان دارد بيشتر مي‌شود.بعضي‌ها مي‌گويند اين خط‌ها جاافتاده‌تر نشانت مي‌دهند. خدا كند درست بگويند.
شما از قلم و كاغذ، طلبكاريد يا آنها از شما؟
من از آنان طلبكارم، خرجشان كرده‌ام. حالا هم بايد ازشان استفاده ببرم.
از خودتان نااميد هم شده‌ايد؟
خيلي زياد، البته نه در كارهاي هنري‌ام، بلكه در برخوردهاي اجتماعي‌ام.
از بعضي كاريكاتورهايت چطور؟
بله، خيلي زياد.
چه وقت سرتان مي‌رود؟
موقعي كه هر كانال تلويزيون را كه مي‌زنم، مي‌بينم سخنراني است.
واقعيتي كه واقعا براي شما واقعي نيست؟
اين كه دارم پير مي‌شوم.
هرگز به روي خودتان نمي‌آوريد؟
چرا مي‌آورم.
آن چيست كه كه حالا ديگر حسرتش را داريد؟
كودكيم و آن خانه‌اي كه در شمال داشتيم و آن درخت‌هاي مركبات و باغ چاي.
از تفريحات سالم يك ذهن خط‌خطي؟
اگر منظورتان تفريحات سالم من است، گردش رفتن با خانواده و بازي بيليارد با دوستان. ولي موقعي كه ذهنم خط‌خطي است مي‌نشينم يك جا و زل مي‌زنم و مي‌روم تو فكر.
كي نفس راحت مي‌كشيد و …؟
موقعي كه گريه پسر ده ماهه‌ام تمام مي‌شود.
شهامت كشيدن كاريكاتور مادرزنتان را داريد؟
نه به ابوالفضل؟
چرا كاريكاتور بيشتر از اين كه به خنده درآورد، بايستي مخاطبش را به تامل وادارد؟
چون ويژگي يك كاريكاتور خوب اين است. كاريكاتور بخصوص از نوع مطبوعاتيش زياد براي خنداندن نيست.
اين حس كه كاريكاتورهايتان به حالتان گريه كنند؟
بعضي كارهايم را كه وقت زيادي براي كشيدنشان مي‌گذارم و بعد خيلي مفت و بي‌نتيجه از دستشان مي‌دهم، مطمئنم كه برايم گريه مي‌كنند.
يا آثارتان به ريشتان دوباره بخندند؟
شما هم گير داده‌ايد به اين ريش بدبخت ما. اي كاش پيش از مصاحبه همه‌اش را مي‌تراشيدم.
در باره قيافه‌هاي اجق وجق هنرمندان؟
من تا حد زيادي با آنها موافقم. به شرط اين كه هنرشان نير مثل قيافه‌شان خاص باشد.
از حرف‌هاي خاله زنكي كاريكاتورها در گوش همديگر؟
كاريكاتوريست‌ها كه دور هم جمع مي‌شوند حرفه‌هاي خاله زنكي زياد مي‌زنند، ولي كاريكاتورها را نمي‌دانم.
از رفتارتان با خط‌ها؟
با آنها با ملايمت رفتار مي‌كنم.
خط‌ها را وقتي کج و معوج مي‌كشيد و متوجه مي‌شويد اشتباه كرده‌ايد، بيشتر شما ناراحت مي‌شويد يا خط‌ها؟
آن قلمی که از وجودش برای خلق این خط ها استفاده کرده، بیشتر ناراحت می شود.


علي اكبر مظاهري / جام جم
3dman آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
قدیمی 30-08-2010, 05:59 PM   #2
3dman
(کاربر باتجربه)
 
تاریخ عضویت: May 2010
نوشته ها: 113
پیش فرض

جام جم آنلاين: شايد کسي باورش نشود همان آدمي که ميان برنامه هاي انيميشن راهنمايي و رانندگي را ساخته ، خودش زماني با ماشين ژيانش داخل پياده رو مي رفته ، ويراژ مي داده و از روي جوي مي پريده و از افتخاراتش اين بوده که فلکه دوم تهرانپارس را برعکس رفته است.

آن هم با ماشيني که 7 پروژکتور روي آن نصب کرده و يک گربه خيلي بزرگ روي کاپوت آن کشيده بود.

حالا از قضا همان آدم شده مامور کنترل نامحسوس ترافيک و از همه بدتر و شايد جالبتر سازنده انيميشن هاي آموزنده راهنمايي و رانندگي و تازه به اينها رضايت نداده و مدام دعا مي کند رئيس راهنمايي رانندگي يا چيزي شبيه آن بشود تا بتواند قوانين به مراتب سفت و سخت تري درباره مسائل راهنمايي و رانندگي فعلي اتخاذ کند.

و اين متهم کسي به جز «بهرام عظيمي» نيست. متولد 1345 و فارغ التحصيل رشته صنايع دستي. از سال 67 کاريکاتور و از سال 72 کار انيميشن را شروع کرده و تا سال گذشته در دانشگاه صدا و سيما در رشته کاريکاتور مدرس بوده است.

او تا حالا 56 جايزه در زمينه هاي مختلف هنري گرفته که تنها 22 جايزه آن بين المللي بوده است. عظيمي ، پيش از هر چيز از مساعي و همکاري سرهنگ اسماعيلي ، سردار انصاري ، شهاب کسرايي ، رضا تقدسي ، ابراهيم ساکتي ، شهاب پيچاقيان ، رضا فصاحت ، مهرداد نبئي و چند تن ديگر که در به فرجام رسيدن اين کارها به او کمک کرده اند، تشکر مي کند.

آنچه مي خوانيد، گفتگوي ما با اين هنرمند است:

اصلا ساخت اين ميان برنامه ها از چه زماني آغاز شد؟

ساخت اين کارها به سال 75برمي گردد. در آن سال شرکت «حور» 3 کار براي قسمت کنترل نامحسوس ترافيک راهنمايي رانندگي تهيه کرد که کارهاي بدي هم نبود.

اين برنامه ها درباره کنترل نامحسوس ترافيک ، بستن کمربند و اين که ايراني ها در همه چيز، جز در رانندگي تعارف مي کنند، بود. تمام اين برنامه ها با هدف فرهنگ سازي ساخته شد.

در آن زمان مسوولان راهنمايي و رانندگي از اين کارها استقبال زيادي نکردند و صحبتشان اين بود که نبايد نيروي راهنمايي رانندگي را با «کارتون» نشان داد که اين ديدگاه باتوجه به کارهايي که درحال حاضر پخش مي شود و ميزان استقبال ، معلوم شد که اشتباه است ؛ چون اين کارها جاي خود را ميان مخاطبان باز کرده است.

خودم در مخاطبان - از هر شغلي - هنوز کسي را نديده ام که از کار ناراضي باشد و وقتي از «داوود خطر» اسم مي بريم ، همه او را مي شناسند و هر وقت هم بنا به دلايلي از تلويزيون پخش نمي شود، مردم مي پرسند که چرا پخش نمي شود؟



ساخت اين انيميشن ها به چه صورت انجام مي شود؟

در حال حاضر اين موضوع تصويب شده که به منظور فرهنگ سازي ، تعدادي انيميشن براي راهنمايي و رانندگي ساخته شود و اينها را اداره کل فرهنگ ترافيک سفارش مي دهد.

حقيقت اين است که در راهنمايي و رانندگي ما مشکلات زياد است و فقط محدود به خوب راندن وسايل نقليه ، بستن کمربند ايمني و... وچيزهايي از اين قبيل نمي شود و مسائل بي شمار ديگري را هم شامل مي شود؛ البته بيشتر اين معضلات در بسياري از کشورهاي دنيا حل شده ؛ ولي در کشور ما اين اتفاق نيفتاده است.

تا همين چند وقت پيش ، هرکس که کمربند ايمني اش را مي بست ، به او مي خنديدند؛ اما خوشبختانه چون گفته اند اگر کمربند ايمني بسته نشود، جريمه مي شود، تا حدودي اين مساله رفع شده ، ولي آنقدر نرخ جريمه در کشور ما کم است که ترس از جريمه شدن هم از ميان رفته است.

در ابتدا راهنمايي رانندگي خود مضمون را به ما پيشنهاد مي دهد. به فرض مي گويد که درباره کمربند ايمني برنامه بسازيد يا درباره شروع به کار مدارس يا تعطيلات نوروزي. بعد نوبت کارهاي بعدي مي رسد.

فيلمنامه هاي اين کارها را من مي نويسم. مي نشينم و فکر مي کنم چه چيزهايي باعث جذابتر شدن کار مي شود؛ چون جذابيت در کار انيميشن بسيار مهم است. معمولا در فيلمنامه ها از چند شخصيت استفاده مي کنم.

مثل داوود خطر، جواد، سيا، هوتن و... قشر راننده خلافکار در همه جا حضور پررنگي دارد. ممکن است اين خلافکار، دکتر باشد يا جواني که تازه گواهينامه گرفته است ؛ اما تعدادي هم هستند که به واسطه شغلشان که رانندگي است ، خلاف بيشتري مي کنند.

کاراکتري که من استفاده مي کنم ، نماد بسياري از آدمهايي است که در جامعه حضور دارند. هر کدام از اين شخصيت ها در ذهن من زندگي خاصي دارند.

بعد از اين که فيلمنامه ها تصويب شد، چه اتفاقي مي افتد؟

فيلمنامه که تصويب شد، «استوري برد» مي زنم و تک تک نماها را به صورت تک فريم نقاشي مي کنم. مثلا در نمايي يک ماشين دارد مي آيد و صداي موسيقي جاده اي هم از آن به گوش مي رسد و اين نما 5 ثانيه طول مي کشد.

نماي دوم يک سي دي آويزان و ضبط ماشين ، نماي سوم چهره خود شخص و همين طور الي آخر.

در واقع 80 درصد کل کار را وقتي به «استوري برد» نگاه کنيم ، مي توانيم ببينيم. همين استوري برد دوباره براي بازبيني فرستاده مي شود و پس از اصلاح دوباره شروع مي کنيم.

در اين مرحله به مدل ساز گروه ، درباره شخصيتي که بايد بسازد، توضيح داده مي شود و وقتي که مدل ساخته شد، فضا و محيط ساخته مي شود و سپس نکات ريز و جزيي را، که يک انيميشن را ديدني مي کند، به کار اضافه مي کنيم.

يک موردي که لازم است به آن اشاره کنم ، اين است که اين انيمشن ها در باکس تبليغات نيست و در خود پخش است. يعني تلويزيون هيچ پولي براي پخش اين انيميشن ها نمي گيرد و فکر مي کنم يکي از موفقيت هاي اين انيميشن ها پخش زياد آن است که مردم هم از آن استقبال کرده اند.

معمولا چند نفر با شما همکاري مي کنند؟

کار انيميشن را مي شود يکنفره ساخت که طول مي کشد و ممکن است حاصل کار چندان رضايت بخش نباشد؛ ولي معمولا 4 -5 نفر روي يک انيميشن اين چنيني کار مي کنند. در کارهاي ما معمولا 10-15 نفر همکاري دارند و هر کار 2 دقيقه اي در 15 روز جمع مي شود.

در کارهاي سفارشي ، خيلي کم پيش مي آيد که کاري با استقبال روبه رو شود، بخصوص اگر در آن قرار باشد به مردم امر و نهي هم بشود.

داوود خطر در نظر شما چه جور شخصيتي است؟

«داوود خطر» دفعه اولي که ديده شده ، پارکاب اتوبوس ايستاده بود. خود من آن وقت ها که مدرسه مي رفتم رشته ام اتومکانيک بود علاقه خاصي به ماشين داشتم. اصلا مي خواستم راننده اتوبوس بشوم.

خيلي به اين مسائل علاقه داشتم و محل ما طوري بود که تمام رانندگان اتوبوس محلي بودند و بالطبع يک سري از آدمها با اين رانندگان رفيق بودند و هميشه پا رکاب مي ايستادند. سنشان هم کم نبود و خيلي هايشان مجرد و بيکار بودند، معمولا وقتشان را اين طوري مي گذراندند. وقتي اتوبوسي از آن طرف مي آمد، بدون اين که توقفي صورت بگيرد، از اين اتوبوس به آن اتوبوس مي پريدند.

حالا اگر کسي اين موضوع را براي يک بار هم ديده باشد، به هر حال برايش جذاب است که سازنده اثر به اين نکات ريز توجه کرده است.

بعضي از شخصيت هايي که در اين انيميشن ها وجود دارد، خلافکارند؛ اما مردم آنها را دوست دارند. يکي از دلايلي که مردم آنها را دوست دارند، اين است که اين شخصيت ها از خود مردم هستند.

يعني خيلي از همين کساني که به اين انيميشن ها مي خندند، در واقع خودشان هستند؛ اما خودشان نمي دانند. «داوود خطر» براي من شخصيتي است که ازدواج نکرده ، مادر پيري دارد، پدرش فوت کرده و از حقوق بازنشستگي پدرش استفاده مي کند.

علاف و بيکار است ، معرفت دارد و... کاراکترهايي که در اين کارها گذاشته ام ، براي من زندگيشان مشخص است. براي همين از همه اعمال و رفتارشان اطلاع دارم.

خودم هم قاطي همين آدمها بوده ام. خيلي از رفيق هايم راننده هستند و خودم چند سال راننده آژانس بوده ام. تمام اين مسائل باعث شده که درک نسبتا روشني از منويات آنها داشته باشم.

گذشته از بحث ساختن اين انيميشن ها خودتان در رانندگي خلاف نمي کنيد؟

من بازرس کنترل نامحسوس راهنمايي و رانندگي هستم. يعني خودم دفترچه جريمه دارم و روزي 7-8 برگه مي نويسم ، بخصوص خلافهاي سنگين. شايد گفتن اين حرف درست نباشد، اما من تا حالا دوبار اسم خودم را نوشته ام.
3dman آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است